جدول جو
جدول جو

معنی خانه خرابی - جستجوی لغت در جدول جو

خانه خرابی
(نَ / نِ خَ)
تهیدستی. بدبختی. چون: این کار موجب خانه خرابی است، زیان بسیار. زیانی که مستوعب تمام دارایی شود
لغت نامه دهخدا
خانه خرابی
تهی دستی، افلاس، ورشکستگی، ویرانه نشینی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ / نِ خَ بَ / بِ)
خانه خراب. خانه ویران. خانه مخروبه، دشنام گونه ای است که به خانه ای اطلاق میشود. چون: برو بابا این خانه خرابه این همه حرفها را ندارد
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ خَ)
تهی دست. (ناظم الاطباء). بدبخت. مظلوم. ستمدیده.
- امثال:
ظالم همیشه خانه خراب است.
، دشنام گونه ای است که گاه از روی شفقت و رقت و گاه از راه اعجاب و استحسان و گاه از راه غضب و خشم گویند، سبکبار. (ناظم الاطباء) ، دروغگو. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ خوا / خا)
یگانگی. صمیمیت. رفاقت
لغت نامه دهخدا
(نَ/ نِ خُ)
صاحبخانگی. حالت صاحبخانه
لغت نامه دهخدا
(بَ اُ دَ /دِ)
کسی که خانه رازینت داده و آرایش کند. (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
عمل خانه روفتن. عمل تمیز کردن خانه. رجوع به ’خانه روب’ شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ یِ خوا / خا)
اطاق خواب. اطاقی که در آن میخوابند: گفتا عهدی خواهم کردن و اندر خانه خواب خویش بنشست و دهگان و پنجگان را همی درخواندندی و همی کشتند تا مهتران سپری شدند. (مجمل التواریخ والقصص)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ خُ)
خانه خدا: یکی از لوازم صحبت آن است که یا خانه بپردازی یا با خانه خدای درسازی. (گلستان سعدی).
خانه خدای گو در برج کبوتران.
سعدی (هزلیات)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خانه خراب
تصویر خانه خراب
تهیدست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خانه خراب
تصویر خانه خراب
((~. خَ))
تهیدست، بدبخت، نوعی نفرین دال بر آرزوی بدبختی کسی، مقابل خانه آبادان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خانه آرایی
تصویر خانه آرایی
دکوراسیون منزل
فرهنگ واژه فارسی سره
تهی دست، مایه سوخته، مفلس، ورشکست، ورشکسته، خاکسترنشین، ویرانه نشین
فرهنگ واژه مترادف متضاد
لفظی به معنی خانه خراب که در مقام تعجب از اعمال غیرمعقول
فرهنگ گویش مازندرانی